حسنا جونحسنا جون، تا این لحظه: 18 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

♥ حسنا عشق آبجیـــ ♥

بالاخره اومدیم ....

1393/12/25 16:30
1,055 بازدید
اشتراک گذاری

سلام .... بالاخره ما اومدیم خجالت

خوبین شما؟

شرمنده به خاطر این همه تاخیر ... تو این مدت به همه ی دوستانی که لینک هستن سر میزدم ولی اصلا فرصت نداشتم نظر بذارم خجالت

خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلللللللللییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی درساموووون زیاد شده ترسو

از امسالم عید نداریم دیگه همش مدرسه ایم غمگین دعا کنید برامون ....

فقط اومدم بگم ما هستیم و فراموشتون نکردیم .... محبت

 

*ام امیر مهربون اگه این پستو دیدید یه نظر بزارید دلمون براتون تنگ شده ... هیچ راهی برای ارتباط باهاتون ندارم ...

دوووووووووستتتوووووووووووووووووووون دااااااارررررریییییمممممم بوسبوسمحبتمحبت

بوس

پسندها (2)

نظرات (6)

ام امیر
28 اسفند 93 18:16
سلام عزیزم.همیشه به وبلاگت سر میزدم وبه یادت بودم الحمدلله که بالاخره ماه طلوع کرد. امیدوارم سال جدیدی توام با ارامش داشته باشی. وااای خدا چی میبینم؟؟ وحیده جوونم سلامممم شما همیشه به ما لطف دارین حالتون خوبه؟ امیرجون خوبه؟ چه خبرا؟ به سلامتی جابه جا شدین؟ خیلیـــــــــ ممنون ... شمام انشالله سال پرخیر و برکتی داشته باشین عیدتون مبارک پیشا پیش خیلی خیلییی خیلییییی خووشحال شدمم بازم ازین کارا بکنید امیر جان رو هم ببوسید
ام امیر
1 فروردین 94 0:56
و باز سلام بر خواهر عاشق.من و امیرم خوبیم.جابه جاهم شدیم.الان که دارم برات مینویسم یک ساعت و ربع مونده به تحویل سال.امیرو باباش خوابن و من تنها پای سفره هفت سینم.برای هم دعا کنیم تا دعاهامون در حق هم مستجاب بشه. سالی که بهارش قدم فاطمه باشد صدها برکت از کرم فاطمه باشد امید که یک مژده ز صدها خبر خوش پیغام فرج در حرم فاطمه باشد. دعاگوی همیشگی حنانه عزیزم. وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خداااااا سلاااااممممم دوست خوب و مهربونممم آآآآآآآآخ آآآخ آخ چقدررررر تاخیر من واقعااااا شرمنده ام ... چقدر شما مهربوووونی عاخه دوست مهربوونممممم مرررسی که به ما سر میزنیددددد خیلییییییی خیییلیییییی میدوسمتووون
مامان مهراد
31 مرداد 94 12:18
سلام عزيزم مرسي كه به ما سر زديد من ادتون كردم ممنون ميشم گل پسر من رو اد كنيد منتظر خبرتون هستيم
(̲̅P̲̅)(̲̅E̲̅)(̲̅G̲̅)(̲̅A̲̅)(̲̅H̲̅)
5 شهریور 94 21:03
زندگی را میگویم اگر بخواهی از آن لذت ببری همه چیزش لذت بردنی است اگر بخواهی از آن رنج ببری همه چیزش رنج بردنی است کلید لذت و رنج دست توست قصد داشتم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد اما امروز فهمیدم که اتفاق خواهد افتاد این ما هستیم که نباید با او بیفتیم... ....................
پارمیس
8 آبان 94 20:36
سلام عزیزم خوشحال شدم از آشناییت رمز و برات خصوصی فرستادم رمز هم ثابته فعلا عوض نمیشه منم بسیــ خوشحال شدم ممنونــــــــــــــــممم تشکر
ام امیر
23 آبان 94 16:05
نظرم بدون اسم شد نظر ؟؟ چیزی نیومده