یه روز خیلی خــــــــــــــــــــــــــــــــوب...!
یه روز تعطیل تصمیم گرفتیم با عمو عباس اینا بریم توچال ، صبح زود راه افتادیم رفتیم ما یکم زود رسیدیم ولی حدود نیم ساعت بعد عمو و زنمو و راحله جان اومدن . کلیــــــــــــــــــــــــــ بهمون خوش گذش
رفتیم جای شما خالی صبحونه خوردیم و بعد به سمت قله حرکت کردیم تا ایستگاه هف رفتیم ولی خیلیـــــــــ ســــــــــــــــــــــــــــــــــــرد بود ب همین دلیل تصمیم گرفتیم برگردیم . راسی طـــــــــاهره جونم جات خیلی خالی بود
حسنا جون نزدیک پناهگاه اسپید کمر..!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی